ترلان
نشر : مرکز
موضوع: رمان فارسی
چاپ اول ۱۳۸۲
چاپ بیست و پنجم ۱۳۹۷
۲۰۰ صفحه
دو دختر جوان که به دنبال یافتن شغل سر از آموزشگاه پاسبانی درمیآورند. محیطی خشن و ناآشنا. پر از فرمانهای نظامی و قوانین دستوپا گیر. محیط آموزشگاه با دخترانی که هر کدام از شهری آمدهاند سطر به سطر نشان داده میشود. راوی رفتهرفته با داستانهای هر کدام آنها آشنا میشود و در کنارش داستان خودش را هم دارد. او میخواهد نویسنده شود اما نوشتن با آن محیط در تعارض است. ترلان در پی حل این تعارض است و در کش و قوس ماجراهای داستان به خواست درونی خود نزدیک میشود.
بخشی از کتاب
ترلان سرش را تکان میدهد. به همین سادگی کلمات محکم و آشنای زندگی اش بی مصرف شده بودند. به درد نوشتن انشای سوزناک می خوردند ولی به کار توضیح زندگی جدیدش نمی آمدند. زندگی اش عوض شده بود و کلماتش نه . کلمات عاریه ای جدیدی را در اختیارش گذاشته بودند اما آنها مثل مورچه های سیاه از سر ورویش بالا می رفتند ، گوشت تنش را گاز می گرفتند و عذابش می دادند. باید به رعنا بگوید که کلمات خودش را می خواهد ، کلماتی که مثل گیاهانی ترد و نازک با دستهای خودش پرورده باشد.مال خودش باشد.