رویای تبت

نشر : مرکز
موضوع: رمان فارسی
چاپ اول ۱۳۸۴
چاپ بیست و دوم ۱۳۹۷
۱۸۰ صفحه
داستان را شعله خطاب به خواهر خفتهاش روایت میکند. او آرام آرام خواننده را به درون زندگی نسلی از آدمها میبرد که زندگیشان با جستجوی آرمان آزادی و عدالت گره خورده است. ما بتدریج با عشقها، امیدها، تردیدها و شکستهایشان آشنا میشویم. از پنهان کردن و جریحهدار شدن احساسات واقعیشان باخبر میشویم و متوجه میشویم برای وفادار ماندن به آن نوع تفکر چه بهایی پرداختهاند. شعله راوی هوشیاری است که به تناقضهای رابطهها پی میبرد و میخواهد از آنها سردربیاورد. ناکام از نخستین عشق در پی رابطه امن و عاطفی دیگری است. شیوا در نگاه دوباره به آموزههای زندگیاش آنها را نقد میکند. فروغ به عشقش وفادار است و جاوید در پی سازشی بین اعتقادات و منافع مادیاش است. صادق آزاد شده از بند نگاهی دوباره به زندگیاش میاندازد و تردیدهایش او را به سوی نگرشی تازه میراند. آرزویش این بار در رفتن به تبت تجلی پیدا میکند. رویایی که در پایان داستان درمییابیم که شیوا نیز در آن شریک بوده است.
رویای تبت رویای مشترک آدمهایی است که میخواهند آزاد فکر کنند و آزاد زندگی کنند. به دور از سرخوردگیها و تحمیلهایی از هر نوع که آنها را از تجربه واقعی زندگی بازمیدارد و درک آنها را از زندگی ناقص و اخته میکند و از فهم گسترده و همه جانبه واقعیات بازشان میدارد. آنها را از خود واقعیشان دور میسازد و از خود بیگانهشان میکند.
همه آدمها در رویای تبت در جستجوی چیزی هستند. در جستجوی عشق، همدلی، امید، امنیت و تفاهم. در جستجوی دنیایی که جای بهتری برای زندگی کردن و دوست داشتن است. همان رویایی که به نظر شکست خورده اما همچنان به شکل یک رویا باقی مانده است.
بخشی از کتاب
امشب همان شب بود شیوا. حالا میفهمم آن روز از آمدن چنین شبی واهمه داشتی و من آن را به خونسردی و بیاعتناییات نسبت میدادم. همیشه فکر میکردم آمادگی روبرو شدن با واقعیت را داری. میگفتی اگر نادیدهاش بگیری باید تاوان بدهی. روی حرفت با من بود. نمیتوانستم واقعبین باشم. خیالاتی بودم. هنوز به دروغ بودن چیزی که پیش آمده بود امید داشتم. هر لحظه ممکن بود مهرداد پیدایش بشود و بگوید همه چیز یک شوخی بود. یک شوخی بامزه.